پوزش
سلااااااااام عزیز دل مامانی و بابایی... من رو ببخش که 3-4 ماه نیومدم وبلاگت رو به روز کنم ... مامان فدای تو بشه ... مهم نیست که چند ماه پست جدید برات نذاشتم... مهم اینه که یه لحظه رو بدون تو نمیتونم تحمل کنم و تو تک تک ثانیه های من و بابایی هستی و شیرینی ثانیه هامونو به تو مدیونیم... عزیزم تو این چند ماه خاطراتت رو رو کاغذ می نوشتم و حالا وارد وبلاگت کردم... قول نمیدم تکرار نشه ! چون از آینده خبر ندارم ولی قول میدم تموم سعیمو کنم تا خاطراتت رو یادداشت کنم حالا هر جا که شده .... ایشالله زود به زودتر میام....... راستی امروز اولین روز ماه مبارک رمضان هست و بابایی شیفته و تو هم هی میری میای میگی: ماما، ماما ...
نویسنده :
مامان جون
19:24